شعر در مورد آه مظلوم
شعر در مورد آه مظلوم ,شعر درباره آه مظلوم,شعر برای آه مظلوم,شعر در باره آه مظلوم,شعر با آه مظلوم,شعر درمورد آه مظلوم,شعر با کلمه آه مظلوم,شعر با کلمه ی آه مظلوم,شعری در مورد آه مظلوم,شعری درباره آه مظلوم,شعر درباره ی آه مظلوم
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد آه مظلوم برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
من در آیینه رخ خود دیدم و به تو حق دادم آه می بینم، می بینم
تو به اندازه ی تنهاییِ من خوشبختی من به اندازه ی زیباییِ تو غمگینم…
شعر در مورد آه مظلوم
هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشد
آه، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد
شعر درباره آه مظلوم
چنان مشتاقم ای دلبر به دیدارت که از دوری برآید
از دلم آهی بسوزد هفت دریا را.
شعر برای آه مظلوم
آه…
چگونه بغل بغل رویا در آغوش داری؟
شعر در باره آه مظلوم
آه ای دو چشم فروزان! در رود مهربان کلامت جاری ست
هزاران هزار پرنده، بی تو کبوتریَم بی پر ِ پرواز …
شعر با آه مظلوم
زندهام بی تو همین قدر که دارم نفسی
از جدایی نتوان گفت به جز آه سخن
شعر درمورد آه مظلوم
مبادا آه کسی را در آوری،
مبادا دیگری را مخصوصاً اگر از تو ضعیف تر باشد بیازاری
شعر با کلمه آه مظلوم
تو اگر می دانستی که چه زخمی دارد که چه دردی دارد خنجر از دست عزیزان خوردن
از منِ خسته نمی پرسیدی آه ای مَرد چرا تنهایی..؟
شعر با کلمه ی آه مظلوم
حاصلی از هنر عشق تو جز حِرمان نیست
آه از این درد که جز مرگ منش درمان نیست
شعری در مورد آه مظلوم
آه، وقتی که تو، لبخند نگاهت را می تابانی
بال مژگان بلندت را می خوابانی
شعری درباره آه مظلوم
شد آه منت بدرقه راه و خطا شد
کز بعد مسافر نفرستند سیاهی
شعر درباره ی آه مظلوم
آه ای مسافرِ خاموش
ظهور کن
شعر در مورد آه مظلوم
تاری از موی سرت کم بشود می میرم
آه! گیسوی تو درهم بشود می میرم
شعر درباره آه مظلوم
قلب من از تپش قلب تو جان می گیرد
آه! قلب تو پر از غم بشود می میرم
شعر برای آه مظلوم
همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود
آه از این راه که باریکتر از موی تو بود!
شعر در باره آه مظلوم
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و روبه آرام گرفت
شعر با آه مظلوم
آه، ای شباهت دور! ای چشم های مغرور !
این روزها که جرأت دیوانگی کم است بگذار باز هم به تو برگردم !
شعر درمورد آه مظلوم
آه کز فرقت امام جهان
جان خاقانی آه می گوید
شعر با کلمه آه مظلوم
آه کز چرخ آه یاوگیان
ناوکی بر نشانه می نرسد
شعر با کلمه ی آه مظلوم
آه کز دود دل نیارم کرد
پیش آئینه جمالش آه
شعری در مورد آه مظلوم
به آسمان شکنی آه من میان دری است
مراد آه توئی در کنار آه نهم
شعری درباره آه مظلوم
آه ز نفس فضول آه ز ضعف عقول
آه ز یار ملول چند نماید ملال
شعر درباره ی آه مظلوم
آه و صد آه که ایمن نیم از آتش آه
گر چه سر تا قدمم غرقه دریا مانده
شعر در مورد آه مظلوم
گر نه حدیث او بدی جان تو آه کی زدی
آه بزن که آه تو راه کند سوی خدا
شعر درباره آه مظلوم
آه از نغولیهای تو، آه از ملولیهای تو
آه از فضولیهای تو، یکسان شو از صد شانگی
شعر برای آه مظلوم
آه دل درویشان
سوزنده چون آذر شد
شعر در باره آه مظلوم
دردا که آه گرم به تنهائیم بسوخت
تنها نه آه گرم که دمهای سرد هم
شعر با آه مظلوم
پیش که خسرو ز سینه آه برآورد
آه که جان نیز نیست محرم جانی
شعر درمورد آه مظلوم
از فراق روی او یعقوب را
سالها در آه آه انداختند
شعر با کلمه آه مظلوم
اندر پی او آه منست آتش سوزان
گر شمع فرو میرد، ازین آه، بگیرید
شعر با کلمه ی آه مظلوم
پیش تو بادیست سرد آه دل اوحدی
با همه کز آه اوست گرمی بازار من
شعری در مورد آه مظلوم
آه! کز شوق تومیسوزیم و نیست
زهره آن کز غمت گوییم: آه!
شعری درباره آه مظلوم
بندگی گرزین نمط باشد که کردم، اوحدی
آه از آن ساعت که پیش تخت شاه آری مرا!
شعر درباره ی آه مظلوم
چون ازو حاجب بارم بستد مسکین گفت
آه آمد به سرم آنچه گمان بردم آه
شعر در مورد آه مظلوم
بترس از برق آه سوته دیلان
که آه سوته دیلان کارگر شی
شعر درباره آه مظلوم
مهر تو عکسی بر ما نیفکند
آیینه رویا آه از دلت آه
دریا کشم ز چاه غمت گر برآرم آه
سوزد نهنگ را طپش آه زیر اب
شعر برای آه مظلوم
آبم برفت و گر شنود سنگ آه من
از سنگ بشنوند علی الله زیر آب
شعر در باره آه مظلوم
آن زمان کو جان همی داد ار من آنجا بودمی
جان ستانش را به صور آه جان بربودمی
شعر با آه مظلوم
آه که شمع دلم بمرد چو خواجو
از من دلخسته بسکه آه برآمد
شعر درمورد آه مظلوم
آه از دل خواجو که کسی در غم هجرش
جز آه دل سوخته دمساز نیاید
شعر با کلمه آه مظلوم
برآمد از جگرم دود آه و آتش دل
فتاد در نی کلکم ز آه آتش بار
شعر با کلمه ی آه مظلوم
جهان را آه آه از دل برآمد
چو عزالدین بوعمران فروشد
شعری در مورد آه مظلوم
از دهان دین برآمد آه آه
چون فرو شد ناصر دین ای دریغ
شعری درباره آه مظلوم
زود فرو شد که عطسه دیر نماند
آه که کم عمر بود عطسه من آه
شعر درباره ی آه مظلوم
گنج عمری داشتی خاقانیا
کم کم از گنج تو گم شد آه آه
شعر در مورد آه مظلوم
افغان خروس صبح گاه از غم تو
آه از غم تو هزار آه از غم تو
شعر درباره آه مظلوم
که باشد آیینه آه و هزار آه
که در آغوش گیرد نقش رویت
شعر برای آه مظلوم
پیش ازین کردمی از آه دل خود خالی
دل کزان مانده کنون طاقت آن آه کجاست
شعر در باره آه مظلوم
آتشی در دل خسرو زدی و آه نکرد
کاتشی دیگر برخیزد، اگر آه کند
شعر با آه مظلوم
بیچارگان بر آتش مهرت بسوختند
آه از تو سنگ دل که چه نامهربانی آه
شعر درمورد آه مظلوم
شد حلقه زنان آه دلم بر در گردون
آه از تو برین دل در رحمت نگشایی
شعر با کلمه آه مظلوم
آه غمازست اندر راه عشق و عاشقی
بند برنه در نهانخانه خموشی آه را
شعر با کلمه ی آه مظلوم
اینهمه می کند ولیک از بیم
آه را زهره نی که آه کند
شعری در مورد آه مظلوم
آه من چون علم صبح قیامت نشود؟
الف قامت او سرخط آه است مرا
شعری درباره آه مظلوم
آه ما رعناترست از آه ماتم دیدگان
آنچنان کز جمله شبها شب یلدا یکی است
شعر درباره ی آه مظلوم
آه حسرت ریشه نخل هوسناکان بود
در بساط پاکبازان محبت آه نیست
شعر در مورد آه مظلوم
این ره پر خس و خاشاک شود پاک
به آه علم آه برافراخته می باید رفت
شعر درباره آه مظلوم
در قبضه آه است کلید در مقصود
ای وای به من صائب اگر آه نمی بود
شعر برای آه مظلوم
از سردی آه است که جان می برم از اشک
می سوخت مرا اشک اگر آه نمی بود
شعر در باره آه مظلوم
همین نه سینه ما آه صبحگاه ندارد
زمانه ای است که در سینه صبح آه ندارد
شعر با آه مظلوم
از صحبت خامان، دل آگاه نگه دار
این آینه را در بغل از آه نگه دار
شعر درمورد آه مظلوم
تا کی ز حسرت تو برآرم ز سینه آه؟
کز آه سوزناک زیانم بسوختی
شعر با کلمه آه مظلوم
خطت دمید از اثر دود آه ما
شد آه ما نتیجه روز سیاه ما
شعر با کلمه ی آه مظلوم
اثری آه سحر در تو ندارد، فریاد
ور نه آه سحری را اثری نیست که نیست
شعری در مورد آه مظلوم
پیکان آه من به تو کاری نمی کند
تا در نظام لشکر آه مظفری
شعری درباره آه مظلوم
آه من در صف عشاق به گردون شده آه
گر چنین دود کند آتش سودای همه
شعر درباره ی آه مظلوم
نوگلی کازارش از جنبیدن باد صباست
آه کز آه من آزرده غافل می رود
شعر در مورد آه مظلوم
اشگ باید گرم باشد آه سرد
اشگ گرم ای جان و آه سر کو
شعر درباره آه مظلوم
آه و صد آه که چون قافله ریگ روان
میروم راه و ندارم خبر ازمنزل خویش