در این مطلب از سایت علم سرا می خواهیم در مورد اشعار شهادت امام حسن عسکری + شعر و عکس نوشته امام حسن عسکری (ع)+ جزئیات کامل و عکس صحبت کنیم.امیدواریم این مطلب مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد و با دادن نظرات ما در بهبود کیفیت سایت یاری نمایید.در اینبخش و بـه مناسبت فرارسیدن ۸ ربیع الاول و شهادت امام حسن عسکری امام یازدهم و پدر گرامی حجت جهان امام دوازدهم حضرت مهدی (ع) اشعار و متن های عزاداری بهمین مناسب را جمع آوری کرده ایم. امام حسن عسکری امام مهدی را مخفیانه پرورش دادند تا آسیبی به ایشان نرسد، این امام بزرگوار مسموم شده و بـه شهادت رسیدند، در ادامه با مجله پارس ناز همراه باشید.
گه نگاهت رابه در با یاد مادر دوختی
گه زِفرط تشنگی در خویش می افروختی
کاسه آبی تا کـه بر لبهای عطشان تـو خورد
یاد تشت و خیزران و راس بیتن سوختی
**********
سامرا غرق عزا شد
عسکری حاجت روا شد
زین جهان کرده قصد جدایی
میشود در ره حق فدایی
سالها درکنج زندان
بوده او سر درگریبان
دل پریشان ز جور زمان شد
درجوانی بسی ناتوان شد
یاحــسن یا حســن
**********
سامرا دور از مدینه
شد شهید زهرکینه
او جگر پاره در بستر افتاد
مهدیش رابه بر دید وجان داد
یاحـــسن یا حســن
ای خدا لطفی بـه ماکن
قسمت مـا سامرا کن
تا کنار مزارش بمانیم
همره مهدیش روضه خوانیم
یا حــسن یا حســن
**********
شهادت امام عسکری «ع»
چو هشتم مه ربیع عیان شد
بهار عمر عسکری خزان شد
بـه سم کینه ای بـه بستر افتاد
کشیده رنج وزار وناتوان شد
امام مـا کـه بوده در جوانی
قدش مثال پیرها کمان شد
بـه مدت امامتش مکرر
اسیر حصر و حبس ظالمان شد
غریب سامرا میان غربت
شهید سم کین حاکمان شد
درآخرین دم حیات نیکش
زِتشنگی غمین و نیمه جان شد
بخورد جرعهای زدست مهدی
ومرغ روح او بـه آسمان شد
تمام سامرا سیه بپوشید
بـه سوگ او زمانه نوحه خوان شد
پسر نماز میتتش ادا کرد
زِدیدهها دوباره او نهان شد
شهادت امام عسکری «ع»
زهربرجانش اثر کرد و زِپا انداختش
بود مهلک آن قدر کـه از صدا انداختش
سامرا شد کربلا و تشنگی تکرار شد
مهدی صاحب زمان را در عزا انداختش
آتش کین شعله ور گردید و دامانش گرفت
آن چنانی کـه بـه رنج و ابتلا انداختش
لرزه افتاده بـه دستان امام کائنات
خصماینسان شد کـه درد ام بلا انداختش
بر سر زانوی مهدی سر نهاده آفتاب
سم هم چون صاعقه گوئیا زجا انداختش
نالههایششد شبیه فاطمه ای وای مـن
از کنار قبر جدش تا جدا انداختش
**********
بنداول
زهرکین تا شعلهور شدعالمی خونین جگر شد
آسمان در غم نشسته مرغجانبیبالوپرشد
مهدی زهرا عزادار
گشته زین غم دیدهخونبار
سامرا کرببلا و
دیدهام از گریه شد تار
آه و واویلا از این غم
بنددوم
درمیانحجره بود ودستوپامیزد زغربت
مادر مظلومهاش را تا صدا میزد ز غربت
سم کین بر دل شرر زد
آتشی بر چشم تر زد
طفلکی در پیش بابا
در عزایش بالو پر زد
آه و واویلا از این غم
بندسوم
تسلیت گویم بـه مهدی آنکه بر زهرا معین اسـت